وی در تشریح وضعیت تحصیلی خود اینگونه سخن گفت:«دوشنبه خوارکم تمام میشد، سهشنبه دو ریال پولم را خرج می¬کردم، چهارشنبه که آخرین روز تحصیل بود بدون پول و غذا میگذراندم و برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالتهای مدرسه استفاده میکردم. در روزهای جمعه به یکی از مساجد دور افتاده اصفهان می¬رفتم و از صبح تا عصر در آن ¬مسجد درسهای یک هفته را دوره میکردم در مدت دوازده ساعتی که آنجا مطالعه میکردم غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود..