به جز سیاست موازنه منفی و موازنه مثبت، یک جریان تاریخی دیگر معروف به «نیروی سوم» هم وجود داشت، که طرفداران آن معتقد بودند در مقابل فشار روس و انگلیس باید به یک نیروی سوم خارجی پناه برد…
در تاریخ ایران گروهی قائل به موازنه مثبت بودند؛ یعنی هر امتیازی که به همسایه شمالی دادی باید به همسایه جنوبی نیز بدهی؛ گروهی قائل به موازنه منفی بودند؛ یعنی همچنان که نباید به همسایه شمالی امتیازی بدهی، نمی بایست به همسایه جنوبی هم امتیازی اعطا کنی و البته گروهی هم قائل به نیروی سوم:
«به جز سیاست موازنه منفی و موازنه مثبت، یک جریان تاریخی دیگر معروف به «نیروی سوم» هم وجود داشت، که طرفداران آن معتقد بودند در مقابل فشار روس و انگلیس باید به یک نیروی سوم خارجی پناه برد؛ نیروی سوم برای طرفداران این تفکر در ایران، زمانی فرانسه و زمانی آلمان و در زمان دکتر مصدق، آمریکا بود. گرچه این سیاست در برخی مواقع ممکن بود کارساز باشد، اما در زمان جنگ های ایران و روس، ناکارایی خود را نشان داد؛ چرا که دولت های اروپایی در هر حال منافع خود را به هر پیمان و عهدنامه ای ترجیح می دادند.»1
1-موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1393، چاپ نهم، ص 163