رزم آرا نظامی برجستهای بود، اما سیاستمدار خوبی نبود. عجول بود و می خواست زود به هدفش برسد. هدف او حداکثر قدرت بود. واقعه ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ ترور نافرجام شاه را مربوط به او میدانند...
بعد از پایان غائله آذربایجان و نقش اساسی قوامالسلطنه، محمدرضا شاه تلاش نمود از نخستوزیرانی مطیع و تابع استفاده کند، زیرا وجود نخستوزیرانی چون قوام السلطنه ضمن به نمایش گذاردن ضعف شاه، تبعتی از اوامر و سیاستهای شاه نیز نداشتند. با این حال او با انتخاب رزم آرا هم دچار مخاطراتی شد:
«در دوره دوم، محمدرضا برگشت آذربایجان به ایران را فتح بزرگی برای خود میدانست. از این تاریخ، محمدرضا تغییر اساسی در رفتارش داد و روش حاکمانه به خود گرفت. واقعه آذربایجان تأثير جدی بر روحیه محمدرضا گذارد و از این به بعد حاضر به تبعیت از نخست وزیر نشد و اختلافاتش با قوام السلطنه تشدید شد. او بعد از سقوط قوام در آذر ۱۳۲۶ نخست وزیرانی را که خود را مطيع نشان میدادند به مقام رساند. رزم آرا هم خود را خیلی مطيع نشان میداد. او شخصی بیپروا و فوق العاده مقام پرست بود و از هیچ چیز ابا نداشت. هم با تودهایها مخفیانه مربوط بود و هم با انگلیس و آمریکا لاس میزد.
رزم آرا نظامی برجستهای بود، اما سیاستمدار خوبی نبود. عجول بود و می خواست زود به هدفش برسد. هدف او حداکثر قدرت بود. واقعه ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ ترور نافرجام شاه را مربوط به او میدانند، که بعید نیست. شهربانی مدعی بود که در کتابچه یادداشت رزم آرا اشاراتی به این مسئله وجود داشته ولی به من نشان ندادند. رزم آرا با ملی شدن نفت که در آن زمان مسئله روز بود در مجلس شديدا مخالفت کرد، در حالیکه در همان زمان مصدق و طرفدارانش ملی شدن نفت را با تظاهرات همه روزه در مقابل دربار دنبال می نمودند.»
منبع: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 120