روستاهائی که از آنها میگذشتیم از ترس غارت سواران عشایری کلا تخلیه شده بود؛ حشم را به کوه رانده و غله را پنهان کرده بودند.
در دوره قاجار، امنیت شهرها و روستاها به اشکال مختلفی تهدید میشد. خطر راهزنان که از افراد و گروههای مختلف بودند، یکی از مهمترین تهدیدات بود. این موضوع در مورد شهرهای مرزی بسیار بیشتر بود. گاه، راهزنان افرادی خارج از مرزها بودند.
«روستاهائی که از آنها میگذشتیم از ترس غارت سواران عشایری کلا تخلیه شده بود؛ حشم را به کوه رانده و غله را پنهان کرده بودند. پس ناگزیر میبایست به آنچه در خورجینهای خود داشتیم اکتفا کنیم و شب را بر روی زمین لخت کلبههای مخروبه به روز آوریم. به محض اینکه چراغ روشن کردند سكنه گریخته روستاها از بلندیهای کوه بنای شلیك به داخل کلبهها را گذاشتند. علاوه بر این، برف علىالدوام میبارید و اسبها با تلاش و مرارت بسیار در این راههای خطرناك پر پرتگاه، کورمال کورمال برای خود راهی به پیش میگشودند. در شهر کوچک قصر شیرین که بلافاصله قبل از سر حد قرار داشت این عقبنشینی متوقف شد. در اینجا بود که نظام السلطنه دولتش و آقای فاسل سفارتش و سرهنگ بوپ ستادش را برپا کردند. گردانهای عثمانی را در گردنهای که کمی پیش از آن قرار داشت مستقر کردند و با حفر سنگرهایی به تحکیم مواضع خود پرداختند. از خبرهائی که با بیسیم دریافت کرده بودند میدانستند که بك لشکر تمام از قوای روس در طرف مقابل استقرار یافته و هدف تاکتیکی آن نیز واقعا این است که به جلگه بین النهرین بتازد و انگلیسیها را آزاد سازد.»