حکومت پهلوی به خوبی میدانست که از نظر مشروعیت با چالشهای فراوانی روبرو است. از این رو تلاشهایی را برای کسب مشروعیت خود به کار بست. بخش عمدهای از این تلاشها در دهه 1350 آغاز شد؛ اما نتیجه آن چیزی جز شکست نبود
در طی دوران حکومت پهلوی، قیمت نفت بارها با نوسات متعدد مواجه شد، اما در سال 1973 یک بحران جدی رخ داد که تاثیر مهمی بر قیمت نفت گذاشت. این بحران با افزایش قیمت نفت نشان داد که شاه نفت تا چه اندازهای اهمیت دارد و شاه میتوانست با تکیه بر مردم و فروش نفت از کشورهای غربی مستقل باشد، اما هیچگاه این اتفاق رخ نداد
دربار یکی از نهادهای وسوسهانگیز بود که بسیاری از سیاستمداران تمایل داشتند به آن راه یابند. البته این تمایل تنها محدود به سیاستمداران نبود؛ بلکه بسیاری از امرای ارتش نیز نسبت به دربار چنین دیدگاه داشتند. برای این کار تنها کافی بود تا ارتشیان شرایط مناسب با دربار داشته باشند و بتوانند به راحتی به آن راه یابند
خرید تسلیحات نظامی شاه از خارج به زعم او میتوانست باعث تقویت قدرت نظامی کشور و سلطنت او شود. اما این موضوع در درازمدت دردسرهایی را به همراه داشت که در نهایت باعث شد شاه در وضعیت دوگانه و متناقض بیم و امید قرار گیرد
ارتش شاهنشاهی نهادی کاملا دور از جامعه بود. آنچه که باعث شده بود تا ارتش و جامعه کاملا دور و متمایز از هم باشند سیاستهای خاص شاه بود. با این حال در سالهای آخر حکومت پهلوی برخی ازنیروهای ارتش فرصت همسوئی با جامعه را در قالب سپاه دانش یافتند. هر چند این آشنائی هیچگاه ثمره سیاسی خاصی برای جامعه نداشت
قدرت سیاسی شاه دو جنبه داشت. یک جنبه پنهان و یک جنبه آشکار. منظور از جنبه پنهانف اعمال قدرت دیکتاتوری به روشی پنهان بود. به گونهای که کمتر کسی متوجه آن بود
قدرت سیاسی شاه از ابتدای سلطنت تا پایان آن با فراز و فرودهایی مواجه بود. شاه تا پیش از کودتای 28 مرداد قدرت سیاسی چندانی نداشت؛ اما بعد از کودتای 28 مرداد، قدرت او به یکباره تغییر کرد و به شخص اول مملکت تبدیل شد.
انگلیس یکی از متحدان بزرگ محمدرضا پهلوی بود. این کشور در بسیاری از امور از جمله امور نظامی ایران نقش بسیار پررنگی داشت. انگلیس نه تنها در سازماندهی امور نظامی ایران نقش فعالی داشت، بلکه یکی از فروشندگان اصلی تسلیحات نظامی به ایران بود. این کشور در کنار آمریکا جزء بزرگترین فروشندگان تسلیحات نظامی به ایران بودند.
محمدرضا شاه در راستای تحقق اهداف کشاورزی، درصدد جذب سرمایهگذاران داخلی و خارجی نیز برآمد. بر این اساس، شرکتهایی چون شرکت سهامی زراعی نیز به وجود آمد تا در این راستا فعالیت نماید. اما در نهایت به دلایلی به موفقیت نرسید.
شاه توسعه سیاسی و اقتصادی یکی از اولویتهایی بود که شاه تصمیم داشت به هر قیمتی به آن دست یابد. چنانچه آسیب به محیط زیست از نظر شاه در برابر این توسعه، ارزش و اهمیت چندانی نداشت. این موضوع باعث شد تا بخش مهمی از منابع زیست محیطی ایران در این دوره فدای توسعه شتابزده گردد.
بسیاری معتقدند که قرارداد کنسرسیوم، وضعیت ایران را از لحاظ اداره نفت و درآمد آن بهتر کرد. اما آمارها حکایت از آن دارد که بعد از کنسرسیوم نیز همچنان کشورهای غربی، بیشترین استفاده را از نفت ایران بردند.
توجه به بازار و بخش خصوصی، نقش مهمی در ارتقا بخش صنعت هر کشور دارد. موضوعی که غفلت محمدرضا پهلوی از آن باعث ضعف آن شد. محمدرضا شاه به دلیل ترس از قدرتیابی بازار و ساختار خاص حکومت، تمام نقشها را به دولت اختصاص داد.
اصلاحات ارضی یکی از بزرگترین و مهمترین برنامههای اصلاحی شاه در زمینه اقتصادی و کشاورزی بود. این برنامه با هدف بهبود مشکلات زمینداری و کشاورزی به وجود آمد؛ اما خیلی زود شکست خورد. یکی از دلایل شکست این برنامه این بود که برخلاف شعارها، اصلاحات ارضی برنامهای سیاسی بود نه اقتصادی.