در دوره رضا شاه تشکیلات نظامی تحت عناوین مختلف در سرتاسر کشور به وجود آمد. یکی از این تشکیلات، امنیه کل مملکتی بود که توسط احمد امیراحمدی پایهریزی شد و هدف آن ایجاد امنیت در سرتاسر کشور و مقابله با مخالفان حکومت بود.
مینی برای آنکه اقدامات خود را پیش ببرد دست به اقدامات متعددی زد که برخی از آنها به قیمت پایان یافتن کار او تمام شد. او در این مسیر دست به برخی از اقدامات غیرقانونی نیز زد و همین موضوع، بهانه لازم برای مخالفان او از جمله شاه و سلطنتطلبان را فراهم نمود.
از زمان کشف نفت در مسجد سلیمان ایران درآمدهای مربوط به امتیازهای نفتی از منابع مهم درآمدی دولت ایران به شمار می رفت. درآمد مربوط به حق امتیاز نفت که در سال ۱۲۹۰ مبلغ ناچیزی بود؛ در سال ۱۳۰۱-۱۳۰۰ به رقمی معادل ۵۸۳۹۶۰ پوند رسید.
فریدون جم از مهره های اساسی و نزدیک رضاخان و حکومت محمدرضا شاه پهلوی بود اما به یکباره با وجود اینکه مدارج عالی ارتش را تا درجه ارتشبدی سپری کرد و به عنوان رئیس ستاد گماشته شد برکنار و به عنوان سفیر به مادرید فرستاده شد. درباره برکناری وی سخنان زیادی گفته شده است.
کشور آلمانی در آستانه جنگ جهانی اول با حیله و دسیسههای مختلف توانست بسیاری از مردم ایران را به جرگه حامیان خود درآورد. البته استفاده از تطمیع نیز از دیگر روشهایی بود که آلمان به کار برد و اتفاقاً این روش نیز بنا به دلایلی کارساز گردید.
شاه در اواخر حکومت خود به دلیل مواجهه با بحران سیاسی، نسبت به حامیان غربی خود نیز بدبین شده و از آنان انتقاد میکرد. در مواردی او همچنین سازمانهای غربی را به توطئه علیه خود نیز متهم میکرد. با این حال بلندپروازی سیاسی و مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر نیز همچنان ادامه داشت
همزمان با مطرح شدن فرار شاه از کشور، جنگ قدرت میان امام و بختیار در جریان بود. از یک سو بختیار تلاش داشت با چیدن کابینهای قوی قدرت را از آن خود کند و از آن سو امام علیرغم دوری از وطن نهادهای انقلابی خود را میچید.
کنوانسیون وین که طبق آن مستشاران نظامی از حق مصونیت قضایی برخوردار میشدند یکی از جنجالیترین لایحههایی بود که هیچکدام از نخستوزیران شاه حاضر نبودند به آن تن دهند. چنانچه وقتی این طرح در زمان امینی بر سر زبانها افتاد، امینی از مطرح کردن آن در مجلس خودداری کرد
علیرغم آنکه بسیاری تحلیلگران داخلی و خارجی در زمان اوج گرفتن اعتراضات مردمی، بر اشتباهات سیاسی و اقتصادی شاه تأکید داشتند؛ اما برخی از حامیان داخلی اصرار داشتند که مخالفان افرادی لاابالی هستند.
هویدا مهمترین گزینه نخستوزیری بعد از منصور بود. نام او دقیقا بعد از ترور منصور بر سر زبانها افتاد و گویا این موضوع ناشی از دلایلی چون برخورداری از حمایت دربار و برخی از سازمانها و نهادهای بینالمللی بود.
رضاشاه در طول سلطنت خود، اموال زیادی را غارت و تصاحب کرد. او علاوه بر ثروتاندوزی مالی، املاک زیادی را به تصرف خود درآورد. بخش مهمی از املاک، جز مرغوبترین املاک شمال بودند که به بهانه جلوگیری از نفوذ کمونیسم مصادره گشتند.
محمد مصدق با همه داعیه اش برای حرکت دادن ایران به سمت یک جامعه دموکراتیک، هرگز پا را به عرصه عمل ننهاد. حرکت ایران به سمت دموکراسی، نیازمند یک حرکت انقلابی بود؛ او می بایست به فراتر از اصلاحات می اندیشید.
بسیاری از حامیان حکومت پهلوی معتقد بودند که بحران سیاسی ایران، بحرانی زودگذر است و به راحتی میتوان بر آن غلبه کرد. این موضوع نشان دهنده عمق بیاطلاعی بسیاری از نهادهای تحلیلگر وابسته به حکومت پیرامون بحران سیاسی کشور بود
یکی از شیوه های تبعید مخالفین در دوره پهلوی دوم این بود که حکومت به وسیله عوامل خود تلاش می کرد تا عرصه را بر مخالفین تنگ کند؛ به طوری که حیات و ممات او در سختی بیفتد. سپس حکومت چنان نشان می داد که عواملی که اقدام به حمله به آن شخص می کنند، دوستداران حکومت و مخالفین آن فرد هستند.
تیمورتاش همچون خود رضاشاه مستبد و خودسر بود و البته رضاشاه تا زمانی که به خوبی بر امور مملکتی مسلط شود، به او فضای مانور داد. کم نبودند افردای که توسط تیمورتاش به کنار نهاده شدند. سرانجام نیز نوبت او شد. این بار قرار بود او توسط کس دیگری شکار شود. او کسی نبود به غیر فرد تمامیت خواه دیگری به نام محمدحسین آیرم.
استعمارگران در قالب گروهی نیز فعالیت داشتند. به عبارتی آنان با تشکیل گروههای مختلف در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به بدنه حاکمیت کشور استعمارگر نفوذ کرده و به دریافت اطلاعات و خدمات مورد نیاز میپرداختند. از جمله این گروهها میتوان به مستشرقان اشاره کرد.
با استناد به منابع تاریخی و خاطرات دولتمردان و نخبگان سیاسی پهلوی دوم، محمدرضا شاه نه تنها اعتقادی به دین و ارزشهای دینی نداشت، بلکه از هر فرصتی برای دین زدایی از تمامی شئونات جامعه نیز استفاده می نمود و حتی ماموران و نخبگان سیاسی نیز رگه هایی از دینداری نیز داشتند در نزد شاه مورد تمسخر و توهین قرار می گرفتند.
جاسوسان زیادی در دربار ایران برای کشورهای خارجی از جمله روسیه کار می کردند. یکی از این افراد بعد از انتشار خاطرات یک فرد روس شناساسی و اعدام شد «محمد علی میرزا خاقانی» بود که در دفتر نخست وزیر به عنوان متصدی کار می کرد. جالب اینجاست که روس ها خدمت کاران خود را نیز به بهای یک افشاگری در کتاب خاطرات به جوخه اعدام می سپردند و برای آنان ارزشی قائل نبودند....
عبدالله خان طهماسبی که مدتی فرمانده لشکر آذربایجان و در موقع ریاست وزرائی سردار سپه سمت استانداری آذربایجان را عهده دار بود، مورد سوءظن رضاخان واقع شد. پهلوی به آذربایجان رفت و او را همراه خود به تهران آورد.