او اگر چه از ایران رفت، اما پس از چندی با حمایت روس ها برای بازپس گیری قدرت به ایران بازگشت. امری که مشروطه خواهان را دچار وحشت کرد. اگر او در این کارزار پیروز می شد نه تنها از مشروطیت چیزی نمی ماند...
در اواخر فوریه 1908 در حالیکه شاه سوار بر اتومبیل از خیابانهاى تهران مىگذشت،بمبى به سوى ماشین وى پرتاب شد که اتومبیل را متلاشى ساخته و یکى از سرنشینان آن را به قتل رسانید.شخص شاه،که در ماشین دیگرى بود،آسیبى ندید. امّا طبیعى است که بسیار هشیار گشت و از آنپس هرگونه امید به سازش ضعیف و ضعیفتر گردید.
روایت استعفای مصدق و روی کار آمدن قوام که به قیام 30 تیر ختم شد، از جمله مصادیقی است که می تواند نقش شاه و توان تصمیم گیری او را نشان دهد. شاهی مردد که از قوام می ترسد، اما نمی تواند کسی دیگر را بر روی کار بیاورد...
هارت کمى پس از ورودش به ایران گزارش مىدهد که روند تجارت در کشور به دلیل اجراى کنترلهاى ارزى مختل شده است ، و سپس مشکلاتى را که یکى از متمولترین تجار مملکت به نام حاج معینالتجّار بوشهرى با اعلیحضرت پیدا کرده بود، شرح مىدهد:جداى از داستان اختلالاتى که کنترل ارز در تجارت به وجود آورده، ماجراى دیگرى را در تهران شنیدهام که کفیل وابسته بازرگانى بریتانیا ...
زیباسازى پایتخت از مدتها پیش خواست قلبى شاه کنونى مملکت بوده و از زمانى که اعلیحضرت بر تخت نشسته، چهره شهر تهران متحول شده است. خیابانها را عریض و سنگفرش کردهاند؛ درختان جدیدى بجاى درختان کهنسالى که در جریان تعریض خیابانها قطع شده بودند، کاشتهاند؛ ساختمانهاى دولتى مدرنى در قسمتهاى مختلف شهر ساختهاند، و تعدادى پارک کوچک نیز در برخى محلههاىتهران ...
«پهلوى، رضا شاه. متولد حدود ١٨٧٣. فرزند خانوادهاى کوچک از اهالى سوادکوهِ مازندران. پدرش ایرانى و مادرش زن قفقازىتبارى بود که والدینش پس از الحاق بخشهایى از قفقاز به روسیه به موجب عهدنامه ترکمنچاى به ایران پناه آورده بودند. در سن ١٥ سالگى به بریگاد قزاق ایران پیوست و او را به اصطبلبانى گماشتند.به تدریج مدارج ترقى را طى کرد و به سبب شجاعت و بىباکىاش ...
از آغاز دهه 1340شمسی، رژیم پهلوی احساس میکرد که همه موانع و مشکلات را پشت سر گذاشته و اکنون هنگام آن فرا رسیده است که برای تحکیم رژیم و بقای آن دست به اقداماتی بزند. طرح مسئله انقلاب سفید و به ویژه اصلاحات ارضی با طراحی آمریکاییان و توصیه آنان بدین منظور به میان آمد. در آن ایام تب انقلابهای دهقانی در برخی از کشورها داغ بود. شاه و حاکمان آمریکا بر ...
شاه از ملاقات وی امتناع کرد اما نامه ای او را با وساطت " سلیمان بهبودی " رئیس دربار شاه را به خوبی نشان داده بود، پذیرفت. نامه حاوی این خبر بود که ژنرال آمریکایی "هربرت نورمن" شوارتسکوف (پدر ژنرال اچ. نورمن شوارتسکوف در جنگ اول عراق) با ماموریتی شبیه ماموریت اشرف به دیدار شاه می آید.
... او به انزوایش پناه می برد و اگر در جمع درباریان می آمد حرف نمی زد، شوخی نمی کرد و بر سر میز شام اخمو و در هم بود. و شام که تمام می شد بی درنگ میز شام را ترک می کرد و به اتاقش پناه می برد.
شاه آنقدر ضعیف بود که وقتی مصدق گفته بود: تولیت آستان قدس رضوی را، که طبق وقفنامه تولیت آستان با پادشاه وقت است، باید من انتخاب کنم، شاه جواب داده بود: حرفی ندارم...
شاه گفت: «حسین فاطمی هنوز دستگیر نشده است. اما پیدایش می کنیم. او از همه گستاخ تر و بددهن تر بوده است. او به حزب توده خط می داده است که مجسمه ی من و پدرم رت در شهر پایین بکشند.اگر دستگیرش کنیم به اعدام محکوم می شود.»
آنچه امروز به عنوان وصیت نامه سیاسی شاه معروف شده بعد از مرگ او به وسیله اشخاص معینی تهیه گردیده است. این متن که بیشتر احساساتی و عاطفی است تا سیاسی، فاقد رهنمودهایی است که معمولا وصیت نامه یک رهبر سیاسی را از وصیت نامه دیگران تمایز می کند. در آن تنها به مسئله جانشینی ولیعهد اشاره شده است.
نامه ای مبنی بر شکایت از سوء رفتار اسدالله رشیدیان بدلیل پرورش افراد فاسدی نظیر افراد مذکور در سند ، درخواست مطلع نمودن شاه از موضوع فوق جهت اتخاذ تدبیر و جلوگیری از آن.
به طور معمول هفته ای سه شب میهمانی خصوصی در دربار برگزار می گردید که در این میهمانی های خصوصی تنها همان افرادی که به عنوان حلقه خصوصی دوستان شاه و فرح نام بردیم شرکت می کردند. تا آنجا که به خاطر دارم برای شرکت و به قول معروف هنر نمایی در این مجالس بیشتر از خوانندگان معروف آن دوره دعوت می شد....
اگرچه به روایت تاریخ معاصر ایران تمامی شاهان قاجار به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت ارادت داشتند لکن ارادت ناصرالدین شاه به دستگاه اهل بیت بسیار بیشتر خودنمایی می کند. در اقوال آمده است که ناصرالدین شاه در حین ورود به کربلای معلی پس از انجام غسل زیارت پیش از آنکه بنا به عرف موجود به مرقد امام حسین(علیه السلام) مشرف شود به به حرم حضرت عباس(علیه السلام) ...
در رفت و آمدهای مکرر به دربار به وجود رابطه غیر عادی بین فرح و جوادی پی برده بودم و چند بار به وسایل مختلف و با اخم و تخم به جوادی حالی کرده بودم که این سر در پرده باقی نمی ماند. اما تاثیری نداشت.
محمدرضا سعی دارد مرا از شنیدن خشونت ها دور نگه دارد و به همه آن ها که به من اخبار می رسانند، سفارش می شود که در نقل اخبار، رعایت اعتدال بشود. اما من، بدون اینکه به او بگویم، از واقعیات مطلع می شوم.