رضاشاه در کارها خیلی عجول بود و به محض اینکه خبر غیرمترقبه¬ای به عرضش می رسید سخت عصبانی می شد و در همان حال عصبانیت دستورهایی صادر می کرد. ولی بعد تردید پیدا می کرد.
رضاشاه بخصوص در هشت سال دوم حکومت خود بسیار خودکامه شده بود. بسیاری از رجالی که تا پیش از این در اطراف او بودند و او با مشورت آنان اقدام به کاری می کرد، حذف شده و یا کنار رفتند. از این رو تصمیمات شاهی به شکل ناگهانی گرفته می شد. این عمل باعث می شد، تا در بسیاری مواقع حتی خود او نیز از کار کرده و دستوری که اعلام کرده بود پشیمان شود و دستور دیگری بدهد. این مسئله مشکلاتی را پدید آورده بود:
«رضاشاه در کارها خیلی عجول بود و به محض اینکه خبر غیرمترقبهای به عرضش می رسید سخت عصبانی می شد و در همان حال عصبانیت دستورهایی صادر می کرد. ولی بعد تردید پیدا می کرد. اغلب مرا احضار می کرد و دستور صدور تلگرافی را می داد، و بعد از چند دقیقه از مضمون آن پشیمان می شد. مجددا من احضار می شدم و مضمون دستور صادره را تغییر می داد. گاهی دو سه مرتبه در امری تردید پیدا می کرد و چون من به این نکته برخورده بودم، با اینکه موظف بودم اوامر صادره را فورا اجرا نمایم، مخصوصا یک ساعتی عقب می انداختم که از عدم تردید شاه مطمئن شوم، و این عمل با احتیاط من گاهی خیلی موجب خرسندی رضا شاه می شد.»
منبع:
محمد ارجمند، شش سال در دربار پهلوی، به کوشش: عبدالرضا مهدوی، تهران، نشر پیکان، 1385،ص 118