با شروع جنگ جهانی اول، عثمانی بدون توجه به سیاست بیطرفی ایران، شمال کشور را اشغال کرد. جلوگیری از نفوذ عثمانی به کشور کار سختی نبود؛ اما بیتدبیری برخی از مقامات و مسئولین باعث شد تا کشور عثمانی به راحتی وارد ایران شود و بخشهایی از کشور را اشغال کند.
بحران نان در دوره مشروطه تقریبا مقارن با آغاز کار مجلس دوم شروع شد. در این رابطه برخی از نمایندگان به دولت هشدار دادند؛ اما آنطور که باید به این هشدارها توجه نشد. تا جایی که کمبود نان به بحران نان تبدیل شد و در کنار سایر مشکلات، معضلی بزرگ را پدید آورد
بعد از پایان چنگ جهانی اول، برخی از دول متخاصم از جمله انگلیس از خارج کردن نیروهای نظامی خود امتناع کردند. در این شرایط دولتمردان ایرانی تلاشهای گستردهای را جهت برون رفت از این بحران در پیش گرفتند. کمک خواستن از آمریکا که در آن دوره که در اذهان سیاستمداران ایرانی به عنوان کشوری بیطرف شناخته میشد از جمله این راهها بود.
سیاست ایران در برابر کشورهای درگیر در جنگ جهانی اول، سیاست بیطرفی بود. این سیاست، طرفداران و مخالفان خاص خود را داشت. علیرغم آنکه بسیاری از این سیاست حمایت میکردند؛ اما برخی از تحلیلگران آن را مورد انتقاد قرار دادهاند
کشورهای اشغالگر ایران در جنگ جهانی اول، به اشکال مختلفی ایران را زیر سیطره خود قرار داده بودند. این کشورها به دور از چشم مردم و دولت، دست به غارت اموال عمومی میزدند و در عین حال هر آنچه را که برای پیشبرد اهداف خود نیاز داشتند، به کشور وارد میکردند
از نظام السلطنه مافی به عنوان یکی از چهرههای ملیگرا در دوره جنگ جهانی اول یاد میشود. ظاهرا او نقش برجستهای در تشکیل دولت مهاجر در آن دوره داشت. اما برخی از منابع، تحلیل متفاوتی از نقش و گرایشات سیاسی نظام السطنه مافی ارائه دادهاند
مشروطه ایران بعد از پیروزی با مشکلات عدیدهای مواجه شد و به نوعی شکست خورد. جدا از عوامل خارجی که نقش مهمی در این شکست داشت، عوامل داخلی نیز در بروز نارضایتیها و شکست مشروطه تعیین کننده بود. اختلافات داخلی میان مشروطهطلبان، یکی از این عوامل اصلی بود که هرج و مرج را با خود به دنبال داشت.
روی کار آمدن رضاخان مرهون تلاشهای گسترده برخی از حامیان داخلی و خارجی او بود که مدام شعار لزوم دیکتاتوری منور برای ایجاد ثبات در ایران را سر میدادند. جالب آنجاست که خود این افراد و گروهها از عاملان اصلی بیثباتی در ایران نیز بودند.