در جنگ جهانی دوم، جبههبندی جنگ شامل دو گروه متفقین و گروه محور یا متحدین بود. گروه متفقین را کشورهایی چون انگلیس، فرانسه و... تشکیل میداد؛ اما در محور متحدین کشورهایی چون آلمان و روسیه قرار داشتند. با این حال این گروهبندی، مربوط به آغاز جنگ بود و با حمله ناگهانی و عجیب آلمان به شوروی تغییر کرد. آلمان و شوروی که به طور پنهانی تمهیدات جنگ را چیده ...
ایران و شوروی در دوره رضاشاه علاوه بر روابط اقتصادی، روابط سیاسی گستردهای نیز داشتند. اما رضاشاه همواره به روابط کمونیستها با دیده سوظن و تردید مینگریست. این تردید در سال 1308 و طی یک اتفاق، بسیار قویتر شد و روابط سیاسی دو کشور را تیره کرد. عدهای معتقدند رضاشاه همواره به دنبال بهانهای برای قطع روابط سیاسی خود با شوروی بود و از آن جریان به خوبی ...
ایران به طور کامل تابع سیاست های آمریکا در منطقه و جهان بود. در اوج جنگ سرد و زمانی که آمریکا و شوروی در آستانه جنگ با یکدیگر قرار داشتند، ایران نیز حالت تخاصمی خود با شوروی را حفظ کرد و در مقابل در زمانی که خبرها حاکی از تلطیف جنگ سرد شد، ایران نیز به سمت شوروی حرکت کرد...
سلسله قاجاریه که نشات گرفته از یک ایل بود، با همان نگاه قبیلهای کشور را اداره میکرد و ارتشی منظم سالها و تا آخرین روزهای انقراض این حکومت تشکیل نشد.
همسایگی در شوروی در سال های اوج جنگ سرد، برای ایران و البته کلا نظام سرمایه داری مسئله ای بسیار دارای اهمیت بود. در این میان به نظر رسید بهتر است ایران به پیمانی با همسایگان خود چون ترکیه و عراق بپیوندد؛ که اینگونه نیز شد.
شوروی در سال 1320 همراه با انگلیس کشور را به اشغال خود درآورد تا از طریق ایران به ارسال مهمات و تسلیحات موردنظر متفقین مبادرت نماید؛ اما این کشور علیرغم تعهداتی که جهت خروج نیروهای خود بعد از پایان جنگ داده بود، از همان ابتدا تلاش داشت با بهرهبرداریهای سیاسی منافع خود را تأمین نماید.
میان شوروی و آمریکا پس از جنگ جهانی دوم جنگی دیپلماتیک در گرفت. یادداشت برنز به مولوتوف نقطه ی شروعی بود بر پایان یافتن خواسته های بعد از جنگ شوروی در ایران...
بعد از انقلاب اکتبر و روی کار آمدن بلشویکها، ترویج اندیشههای مارکسیستی با نقش محوری آذربایجان در قالب تأسیس حزب نمایانگر شد. در این رابطه از اولین کسانی که اقدام به انتقال اندیشههای مارکسیستی و تأسیس حزب مرتبط با آن نمود، میتوان به حیدر عمواوغلی اشاره کرد.
بعد از کودتای 28مرداد گویی اینکه روح دیکتاتوری رضاه شاه در کالبد پسرش دمیده شده باشد، شاه جوان با اتکا به ارتش نیرومند خود پایه های دیکتاتوری خویش را استوار کرده و سیاست خارجی خود را در قالب ناسیونالیسم مثبت تدوین نمود؛ که شخصی شدن سیاست خارجی، همسویی با غرب، امریکا وانگلیس و ضدیت با کمونیسم از نمودهای بارز سیاست خارجی شاه دردهه 40 می باشد...
در آن زمان اتحاد شوروی سعی داشت قراردادهایی زیر عنوان قرارداد عدم تجاوز با همسایگان خود امضا کند. یکی از این قراردادها را شوروی با لهستان امضا کرده بود و البته وقتی منافعش اقتضاء کرد در سال 1939 آن قرارداد را نادیده گرفت و به لهستان حمله برد...
اتحاد جماهیر شوروری حاکمیت ایران را به نحوی که در مغز ما وجود دارد، رعایت نکرده بود. طبق مدارکی که ما در دست داشتیم بیش از پیش در امور داخلی ایران مداخله می کردند...
گزارش مامور ویژه درباره معرفی مراکز جاسوسی شوروی ها در ایران در نتیجه بازجوئی بعمل آمده دائر بر : نفوذ در موسسات فرهنگی و دانشگاه و جمعیت های پزشکی کشاورزی بوسیله عمال ایرانی فارس زبان ، برپائی نماشگاه وابسته به انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی در چهارراه قوام السلطنه . . .
رضا خان در آغازین ایام قدرت گرفتن به گونه ای شعار می داد که بسیاری حتی دولت شوروی نیز مجذوب او شده بودند. سیاست حمایتی از او اما دیری نپایید و با مشخص شدن مشی دیکتاوری وی بسیاری از کشورها از او قطع امید کردند. نوسنده کتاب «گذشته چراغ راه آینده» درباره این یاس و امید شوروی در قبال رضا خان می نویسد . . .
انقلاب سوسیالیستی اکتبر 1917 تاثیرات فراوانی بر فضای داخلی ایران گذارد. تا پیش از انقلاب کشور ایران تحت نفوذ و به بیان صحیح تر اشغال انگلیس و روسیه تزاری بود. با فروپاشی حکومت تزارها در روسیه و بر سر کار آمدن حکومت شوراها این وضعیت دگرگون شد . . .
با پیروزی انقلابیون در روسیه و سقوط حکومت تزار و شعارهای با آب و تاب انقلابیون کمونیست روس بسیاری از ملل دنیا از جمله مردم ایران گمان کردند که شعارهایی نظیر لغو قراردادها و نظایر آن تداوم خواهد داشت. مامور سیاسی موقت دولت شوروی در این باره می گوید . . .
حزب توده اگرچه حزبی بسیار سازماندهی شده و قدرتمند محسوب می شد؛ اما هرگز در راستای خدمت به ایران و ایرانی گامی برنداشت و همیشه به عنوان ابزار بیگانگان اقدام کرد. جالب اینکه با آن همه خودش خدمتی به راحتی روس ها آنها را در آذربایجان کنار گذاشتند و خادمین دیگری را برگزیدند . . .
ایرانیان به ذات نمی توانستند به سوی روس های کمونیست و حکومت کمونیستی شوروی گرایش یابند. دلیل این امر نیز حضور مذهب در زندگی خصوصی و اجتماعی ایرانیان بود. اما روس ها نیز آرام ننشسته بودند. آنان در تلاش بودند تا مردم را باورهای فکری خود همراه کنند و در ایران راستا برنامه های متنوعی را تدارک دیده بودند . . .
دوران زمامداری استالین در شوروی، تاریکترین دورانی بود که یک ایدئولوژی منحرف می توانست رقم بزند. استالین دوست داشت برای هریک از جنایتهای خویش دلیلی برپایه ایدئولوژی اقامه کند. اورل هاریمن سفیر ایالات متحده امریکا در مسکو از زبان خروشچف درباره لحظات مرگ استالین می گوید . . .