شکنجه مهمترین ابزار حکومت پهلوی برای حفظ قدرت و حاکمیت بود. شاه وجود هر گونه شکنجه را انکار میکرد ولی شواهد بسیاری از وجود شکنجهگاهها و شکنجههای سخت زندانیان سیاسی وجود داشت.
سقوط هایلهسلاسی و حاکمیت دولت نظامی متمایل به شوروی به رهبری «منگیستو هایله ماریام» و حمایت شاه ایـران از رژیـم سومالی در جنگ اوگادن، سبب تیرگی روابط دو کشور شد؛ این روند تا پیروزی انـقلاب اسـلامی در ایـران ادامه داشت.
قطعیهای مکرر برق عامل مهمی در دامن زدن به نارضایتیها و بالا رفتن موج خشونتهای مردمی علیه حکومت بود. این قطعیها ناشی از عوامل مختلفی بود که علاوه بر مسائل فنی، مسائل سیاسی هم در بروز آن تاثیر زیادی داشت.
بى ترديد كودتاى سوم اسفند 1299 كه هشتادمين سال وقوع آن را پشت سر گذارديم، از مهمترين رخدادهاى تاريخ سياسى معاصر ايران به شمار مى آيد، چرا كه آغازگر فصل تازهاى در ابعاد اقتصادى، سياسى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى تاريخ كشورمان به شمار مى آيد.
همسایگی در شوروی در سال های اوج جنگ سرد، برای ایران و البته کلا نظام سرمایه داری مسئله ای بسیار دارای اهمیت بود. در این میان به نظر رسید بهتر است ایران به پیمانی با همسایگان خود چون ترکیه و عراق بپیوندد؛ که اینگونه نیز شد.
برخی معتقدند که ساختار اجتماعی قاجاریان فاقد طبقه متوسط اعم از سنتی و متوسط بود و اکثر مردم در دو طیف غنی و یا فقیر قرار داشتند. این دو گروه از نظر اجتماعی نیز تفاوتهای زیادی با هم داشتند و جایگاه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنان متفاوت از یکدیگر بود.
افزایش قیمت جهانی نفت در دهه 50 باعث شد تا شاه برنامههای اقتصادی بلندپروازانهای را به اجرا گذارد. برنامههای اقتصادی شاه بدون برنامهریزی صحیح تحقق یافت و در بسیاری از موارد در مسیر رانت و کالاهای تجملی تخصیص یافت. اما خیلی زود به دلیل سیاستهای خاص کشورهای تولیدکننده نفت، شاه با مشکل روبرو شد.
روز سوم خرداد 1361 يکي از بارزترين جلوههاي نصرالهي و يکي از مهمترين و زيباترين روزهاي انقلاب اسلامي ايران ميباشد. در اين روز شهر مقاوم خيز خرمشهر که پس از 35 روز پايداري و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال دشمن در آمده بود، پس از 578 روز (19 ماه) ، بار ديگر توسط رزمندگان اسلام فتح شد و پرچم اسلام بر فراز مسجد جامع و پل تخريب شده خرمشهر به اهتزاز در ...
تقلب همچنان یکی از شاخصههای انتخاب نمایندگان در سالهای اشغال کشور توسط متفقین بود. در این سالها انتخابات گذشته از آنکه میراثی از انتخابات تقلبآمیز دوره رضاشاه بود، به دلیل مصلحت سیاسی و عدم تحریک قدرتهای اشغالگر با فساد زیادی روبرو بود.
به گواه تاریخ محمدرضا پهلوی سلطنت از دست رفته خود را در جریان کودتای 28 مرداد از امریکایی ها هدیه گرفت. فارغ از دلایل امریکا برای ساقط نمودن حکومت مردمی دکتر مصدق، شاه ایران خود را مدیون امریکا می دانست؛ از اینرو بعد از کودتا عملا شاه به متحد استراتزیک امریکا در منطقه تبدیل شد.
بعد از حمله متفقین به ایران، رضاشاه از هر بهانهای در علل وقوع این حمله استفاده میکرد. او بر آن بود شاید در صورت آگاهی از حمله متفقین میتوانست اقدام لازم و مکفی را انجام دهد؛ اما واقعیت آن است که او و ارتشی که تشکیل داده بود، یارای مقاومت در برابر متفقین را نداشتند.
شیوه تفکر و زمامداری قائممقام متفاوت از شاه و درباریان بود، او فرزند زمانه خود نبود، بلکه از نظر تفکر سیاسی، زمانه خود نیز جلوتر بود. در اندیشه او منافع ملی کشور در رأس هر اقدام و سیاستی قرار داشت، از این رو میتوان گفت قائممقام از این حیث منحصر و متفاوت از اطرافیان بود
یکی از زمینههای فعالیت سیاسی شاپور ریپورتر، همکاری با شبکه ملبورن بود. این شبکه وظایف متعددی داشت که مهمترین آن ایجاد ترس و وحشت در میان مردم نسبت به کمونیسم بود. شبکه ملبورن با همکاری اعضای خود از جمله شاپور، این هدف را به روشهای متعددی انجام میداد.
شاه در سیاست خارجی طرحهای بلندپروازانهای داشت. او در بسیاری از مسائل منطقهای و فرامنطقهای که فاقد هرگونه منافع ملی برای ایران بود، مشارکت داشت. این طرحها که بیشتر ناشی از سیاست وابستگی شاه به غرب بود، در راستای مقابله با نفوذ کمونیسم قرار داشت نه منافع ملی کشور.
فیلمهای به اصطلاح کمدی سینمای قبل از ایران با رقص و آواز و شوخیهای جنسی و صحنههای مبتذل درگیر بود و همین موضوع باعث شد تا مفهوم کمدی و کمدیسازی تبدیل به تابو شود.
جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سالهای زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقهاش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود.
یکی از خطرات احتمالی که از سوی آمریکا نسبت به بقای حکومت شاه وجود داشت، فرار فرماندهان ارتش بعد از فرار شاه بود. آمریکا به خوبی آگاه بود در صورت تحقق این خطر، فروپاشی حکومت شاه حتمی است.
یکی از نشانههای سرگردانی آمریکا برای چگونگی مقابله با وقوع انقلاب اسلامی، فرستادن ژنرال رابرت هایزر یکی از نظامیان بلندپایهاش به تهران بود تا وی بتواند با مدیریت قیام مردمی در ایران، اوضاع سیاسی کشور را آرام کند، تلاشی که بواسطه اتحاد ملی ناکام ماند و سرانجام هایزر در ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ ناگزیر به خروج از ایران شد.