شاه و علم هر دو به آمریکا و دستورات آن وابسته و تسلیم بودند و ادامه حیات خود و رژیم را در گروه فرمانبرداری محض از آن میدانستند. در این بین علم که مهمترین عامل و رابط میان جزئیات ارتباط شاه و آمریکا بود با اشاره به چگونگی این روابط آورده است..
زنان اشراف و رجال درباری اگرچه اکثرا، در 17 دی ماه 1314 به رفع حجاب پرداختند؛ اما در فراهم آوردن زمینه کشف حجاب و یا پیشبرد آن، در مقایسه با زنان طبقه روشنفکر و تحصیل کرده که با نظام جدید آموزشی و سیر تجددگرایی ارتباط بیشتری داشتند، فعالیت چشمگیری نکردند.
درباره فساد اخلاقی شاه تاکنون بارها گفته ایم و نوشته ایم. هر بار در این باره به یکی از نزدیکان شاه استناد شده است تا نشان داده شود که این مسئله نه بر پایه تحلیل بی پشتوانه، بلکه بر اساس خاطرات نزدیکترین افراد حول دربار نگاشته می شد.
در زمان صدارت قائم مقام فراهانی، انگلیسی ها برای انعقاد عهدنامه تجاری بر اساس و همانند معاهده ترکمنچای، اصرار فراوان نمودند و قائم مقام به هیچ وجه زیر بار این خواسته انگلیسی ها نرفت و با استدلال قوی خواسته های آن را لغو نمود.
احمد قوام در زمانه مشروطه فرد فعالی بود. مردی که فرمان مشروطه به قلم او نگاشته شده است. آنگونه که از آثار و خاطرات این دوره نمایان است، او در زمانه ای که تقابل استبداد و مشروطیت شدید شده بود، نقش مهمی در پیروزی مشروطه خواهان داشت.
خریدهای تسلیحاتی شاه بدون نیازسنجی از کشور و اطمینان از وجود زیرساختهای لازم صورت میگرفت. شاه تصور میکرد قدرت نظامی بودن تنها به معنای داشتن تسلیحات زیاد است، از این رو بخش عظیمی از بودجه کشور را به این موضوع اختصاص داده بود.
رابطه شاه با مقامات سیاسی داخلی رابطهای کاملاً مطیعانه و یکطرفانه بود. به گونهای که بسیاری از افراد جرات ابراز واقعیات و یا انتقادات سیاسی را نداشتند.
دشمنان قائممقام، گروه وسیعی از افراد داخلی و نیروهای خارجی بودند که به علت تهدید منافع خود توسط قائممقام وجود او را خطرناک دانسته و خواهان حذف او بودند.
بختیار که خوشبینانه مصمم به حفظ رژیم پهلوی بود، تصور میکرد میتواند با ممانعت از ورود امام به ایران اعتراضات را سرکوب کند. او حتی در جهت تحقق این هدف، حاضر به ملاقات و مذاکره با امام نیز شد..
حزب رستاخیز یکی از مهمترین اقدامات شاه در متمرکز کردن قدرت و شناسایی مخالفان رژیم بود. با این حال شاه با توجیه حفظ حقوق حزب اقلیت و ایجاد عدالت میان حزب اقلیت و اکثریت به تأسیس این حزب پرداخت.
ارتشبد غلامعلی اویسی از فرماندهان ارشد نظامی در دوره پهلوی دوم، در سال 1297 در یکی از روستاهای قم به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس قم گذراند و بعد از اتمام دوره دبیرستان وارد دانشکده افسری شد. او توانایی و یا تبهر خاصی در امور نظامی نداشت و عملاً نیز در دوران آموزشی خود تلاشی برای یادگیری امور نظامی نشان نمیداد.
مقامات و سازمانهای سیاسی آمریکا با ابلاغ پپامها و دستورات خود به مأموران سیاسی حاضر در ایران، ضمن پیگیری حوادث، به مداخله در تحولات ایران نیز میپرداختند. با این حال پیامهایی که به آن افراد مخابره میشد گاه با تفاوتها و تناقضات زیادی مواجه بود و همین موضوع نشان دهنده دستپاچگی مقامات آمریکائی در اتخاذ یک تصمیم واحد و مشترک بود.
بعد از آنکه زمزمه استخدام مستشاران مالی همچون میلسپو مطرح شد، آمریکا به حمایت از این اقدام پرداخت. به عبارتی اگر پیش از آن دولت و حکومت آمریکا دخالت چندانی در موضوع قراردادهای مستشاری نداشت، این بار در استخدام میلسپو دقت بیشتری به خرج داد.
یکی از افسران آمریکایی، به نام سرهنگ «لاری دیویس»، مورد حمله قرار گرفته است. او در حال بازگشت به اقامتگاهش بوده است که مردی به سوی او شلیک میکند و فرار میکند.
ناصر انقطاع در کتاب امیرکبیر، اخگری در تاریکی مینویسد: این بزرگمرد فرهیخته در آغاز پادشاهی محمد شاه، هنگامی بر صندلی صدارت ایران تکیه زد که نفوذ و دست اندازی و رقابت دو دولت جهانخوار روس و انگلیس در کشور ما به بالاترین تراز خود رسیده بود.
شاه بعد از روی کار آمدن کارتر، نسبت به سیاست خارجی آمریکا و رئیسجمهو جدید این کشور بدبین شد. چرا که طرح شعار حقوق بشر از سوی کارتر، برای شاه میتوانست دردسرآفرین باشد. از این رو شاه بارها به اشکال مختلف به انتقاد از کارتر و دموکراتها پرداخت.
آمریکا و انگلیس بارها با نقشههای متعدد تلاش نمودند تا موجبات سقوط دولت مصدق را فراهم آوردند. یکی از نقشههایی که آنان در این رابطه استفاده نمودند موضوع پررنگ کردن خطر کمونیسم و اثبات رابطه دکتر مصدق با شوروی و حزب توده بود.
شاه به گواه نهادهای بینالمللی حقوق بشر، یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر در دنیا بود. با این حال او همواره سایر کشورهای دیگر را به دلیل نقض حقوق بشر مورد انتقاد قرار میداد و از نهادهای داخلی میخواست در این موارد به انعکاس آن خبرها بپردازند، در حالی که هر گونه انتقاد از وضع حقوق بشر در ایران، کاملاً ممنوع بود و منتقدین به سرعت دستگیر و زندانی میشدند....
طبق یک روایت و به نقل از غلامحسین مصدق آمده است: در آن زمان «ارنست پرون بیمار شده بود و من دکتر جراح او بودم و جان او را نجات دادم. روزی ولیعهد که دوستی نزدیکی با پرون داشت از من پرسید: آیا تقاضایی داری؟ من هم آزادی پدرم را در خواست کردم و گفتم: اگر آزادی او ممکن نیست لااقل در ملک خود واقع در احمد اباد تحت نظر قرار گیرد، به این ترتیب با علاقهای که ...
علیاکبر داور وزیر بانفوذ دوران رضا شاه که شایستگی خود را در طول 15 سال در سمتهای مختلف (10سال وزارت) نشان داده بود، شامگاه 20 بهمن 1315 در سن 51 سالگی دست به خودکشی زد. پیکر نیمه جانش در بامداد 21 بهمن مشاهده شد؛ اما تلاشهای پزشکان نتوانست او را نجات دهد که در نتیجه، ساعاتی پس از روشنایی روز، آفتاب عمرش برای همیشه غروب کرد.