از ارتشبد طوفانیان به عنوان یکی از چهرههای اصلی و مهم در امور نظامی حکومت پهلوی یاد میشود. او از جمله کسانی بود که مورد توجه خاص محمدرضا پهلوی قرار داشت و از سوی او به عنوان عامل و کارگزار خریدهای تسلیحاتی تعیین شده بود. طوفانیان به واسطه نقش خود توانست نقش مهمی در ایجاد روابط نظامی ایران (حکومت پهلوی) و آمریکا ایفا کند. البته این نقش سود فراوانی ...
خریدهای نظامی و تقویت بخش نظامی کشور به خودی خود امری مذبوح نیست؛ اما در صورتی که این موضوع بدون اقدامات کارشناسانه صورت بگیرد میتواند دردسرهای زیادی داشته باشد. از جمله آنکه نحوه استفاده از تسلیحات و نگهداری آنها بسیار هزینهبر خواهد بود. این اتفاق دقیقا در دوره محمدرضا شاه رخ داد
انقلاب اسلامی باعث گسست روابط ایران و برخی از هم پیمانان حکومت پهلوی شد. تا پیش از این حکومت پهلوی و شخص محمدرضا خواهی نخواهی باید روابط خود را با کشورهای هم پیمان غرب-نظام سرمایه داری- حفظ می کرد. از جمله این کشورهای هم پیمان غرب نیز عربستان بود
حکومت شاه بعد از قیام 15 خرداد به جای واقعبینی و تحلیل منطقی از حوادث 15 خرداد، به تئوریهای توطئه روی آورد. شاه و حکومت، قیام 15 خرداد را توطئه کشورهای خارجی از جمله کشورهایی که رابطه حکومت با آنها مناسب نبود، نسبت داد
یکی از نمودهای تعارضات فرهنگی حکومت پهلوی، خودکمبینی در برابر بیگانگان بود. این موضع به خودی خود صدها مشکل دیگر را برای حکومت پیش آورده بود و باعث شده بود تا تصورات مردم نسبت به حکومت توام با بدبینی و نفرت باشد
اشرف و دربار از همان ابتدای تشکیل حکومت پهلوی دوم، راه حفظ سلطنت را برکناری مخالفان و پیدا کردن حامیان داخلی و خارجی دیدند. آنان این موضوع را بهانه حفظ وحدت ملی قرار داده بودند، در حالیکه جلب اعتماد و حمایت مردم در آن روزها، نیازمند اقدامات جدیتر همچون برخورد با مشکلات سیاسی و اقتصادی بود.
مخالفان حکومت پهلوی، شامل افراد و دستهجات مختلف سیاسی بودند. مخالفان از لحاظ شیوههای نگرش و روش مبارزات، تفاوتهای اساسی با یکدیگر داشتند؛ اما همه آنها یک وجه مشترک داشتند و آن عبارت بود از تغییر از انفعال سیاسی به کنش سیاسی فعال
بحران اقتصادی 1935 وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم را با مشکلات زیادی مواجه کرد. این بحران، گرچه بحرانی مالی بود؛ اما کمتر کسی به جزئیات آن پرداخته است. ویلیام اچ. هورنی بروک سرکنسول آمریکا در ایران در گزارشی به بخشی از جزئیات این بحران تاثیر آن بر زندگی مردم پرداخته است
تعداد بهائیان در دوره حکومت پهلوی دوم، رشد فزایندهای به خود گرفت. این روند به دلایل مختلفی اتفاق افتاد؛ اما یکی از دلایل مهم آن به نگرش شاه نسبت به بهائیان مربوط بود. شاه تصور میکرد بهائیان از نظر سیاسی، هیچ تهدیدی محسوب نمیشوند.
گرچه بعد از کودتای 1332 احزاب کاملاً یکدست بوده و تحت کنترل حکومت قرار گرفتند؛ اما در سال 1342 این آرایش به دلایل مختلف برهم خورد. یکی از دلایل این موضوع وجود گروههای به ظاهر رقیب بود که جایگاهی در عرصه سیاسی ایران نداشتند.
بسیاری از احزاب، نهادها و سازمانهای سیاسی حکومت پهلوی تحت کنترل کشورهای غربی بوده و یا ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با آنان داشتند. درواقع بسیاری از نهادهای امنیتی و اطلاعاتی غرب همچون آمریکا با نزدیکی به سازمانها و نهادهای سیاسی ایران، به کسب اطلاعات مورد نیاز خود اقدام میکردند و از این طریق به سیاستهای مورد نظر خود مبادرت مینمودند. حزب ایران نوین ...
یکی از دلایل حمایت حکومت پهلوی از فعالیتهای محافل صهیونیستی در ایران مسائل سیاسی و به زعم پادشاهان پهلوی مسائل امنیتی بود. چنانچه رضا شاه بر این باور بود که حمایت از صهیونیسم میتواند منجر به امنیت در کشور گردد. در حالی که هدف نهایی او حفظ قدرت استبدادی خود بود.
تمامی روابط، دیدارها و تعاملات حکومت پهلوی و رژیم صهبونیستی به صورت سری و محرمانه انجام می گرفت. موضوعی که اسدالله علم در خاطرات خود از سفر اسحاق رابین به ایران از این روابط پنهانی رمزگشایی می کند.
اختلاس از مهمترین فسادهای اقتصادی مسئولین حکومت پهلوی محسوب میشد. این نوع از فساد در اشکال و انواع مختلف صورت میگرفت. یکی از شکلهای رایج اختلاس و فساد، دریافت و یا اختصاص هزینههای کلان برای طرحهای اقتصادی بود که در نهایت تنها بخش کمی از آن صرف طرحها و یا پروژههای مربوطه شده و مابقی آن به جیب مسئولین میرفت
ویژگی افرادی که شاه آنها را به عنوان مسئولین سیاسی انتخاب میکرد، علاوه بر غربگرائی، تبعیت از شاه و منویات او بود. به عبارتی افراد گماشته شده در سمتهای مختلف به خوبی آگاه بودند در صورت هر گونه مخالفتی با شاه از سمت خود برکنار میشوند. این موضوع لزوم چاپلوسی در برابر شاه را پررنگ میکرد. از این رو فرهنگ سیاسی حکومت پهلوی فرهنگی کاملاً متملقانه و انتقادناپذیر ...
کندی شاه را مردی ستمکار، حقیر و فاسد میدانست و به قول قاضی ویلیام داگلاس، «بی اعتمادی وی به شاه به اندازهای رسیده بود که درصدد برآمده بود او را وادار به استعفا نماید و برای پسرش تا رسیدن به سن قانونی یک نایب السلطنه بگمارد.»
یکی از خطرات احتمالی که از سوی آمریکا نسبت به بقای حکومت شاه وجود داشت، فرار فرماندهان ارتش بعد از فرار شاه بود. آمریکا به خوبی آگاه بود در صورت تحقق این خطر، فروپاشی حکومت شاه حتمی است.
اصل تایید امور توسط شاه یکی از اصوا مهم حکومتداری پهلوی بود. بدین معنا که تمام امور اعم از چاپ کتب، انتشار روزنامهها، گزارشهای دولتی و... همه و همه باید به تایید شاه میرسید.
تگاه حکومت پهلوی عامل هر گونه ثبات سیاسی را در عوامل خارجی تعریف میکرد. به زعم دولتمردان پهلوی، عامل تمام اغتشاشات و بیثباتیهای داخلی در کشورهای خاورمیانه، رشد گروههای چپگرا و تقویت پان عربیسم بود. این در حالی بود که وجود حکومتهای دیکتاتور، نقش به مراتب بیشتری در بروز بیثباتیهای داخلی کشور اعم از ایران داشت.
انتخاب پارسونز به عنوان سفیر با اهداف خاصی صورت میگرفت. درواقع هدف اصلی پارسونز از مأموریت در ایران، عادی ساختن روابط کشورش با شاه و دولت او بود. بنابراین از زمانی که وی به عنوان سفیر انگلستان به ایران فرستاده شد روابط ایران و انگستان وارد مرحله ای از حسن تفاهم و همزیستی مجدد گردید . . .